Overview

The warmth was so strong that he shut his eyes tightly. گرما آنقدر شدید بود که چشمانش را محکم بست.But the light opened something in his heart with gentle force. اما نور با نیرویی ملایم چیزی را در قلبش گشود.Bambi felt enchanted, caught in a spell of joy. بمبی احساس می]کرد مسحور شده و در طلسم شادی گرفتار شده است.He was overcome with wild excitement and could hardly stand still. او غرق در هیجان وصف]ناپذیری بود و به سختی می]توانست آرام بگیرد.He was completely lost in the pleasure of the moment. او کاملاً غرق در لذت لحظه]ای بود.He leaped into the air three times, then four, then five. او سه بار، سپس چهار بار، و سپس پنج بار به هوا پرید.His legs had to leap; they could not stay still. پاهایش مجبور بودند بپرند؛ نمی]توانستند بی]حرکت بمانند.He felt a deep need to stretch and spring upward. او نیاز عمیقی به کش و قوس آمدن و بالا آمدن احساس می]کرد.His young limbs reached out with happiness in every direction. اندام]های جوانش از شادی به هر سو دراز شده بودند.His breath came deep and full into his chest. نفسش عمیق و پر از نفس به سینه]اش رسید.He filled his lungs with the sweet meadow air. ریه]هایش را از هوای مطبوع و دلپذیر دشت پر کرد.

Full Product Details

9783692291475

Table of Contents

Reviews

Author Information

Tab Content 6

Countries Available